سرقدم یا رهبر مسئله این است
صعودهای زمستانی که نیاز به برف کوبی زیاد دارد، معمولا شخص سرقدم به صورت چرخشی تغییر میکند تا زحمتبرفکوبی میان گروه تقسیم شود و از خسته شدن یکی دو نفر هم جلوگیری شود؛ در کوچ پرندگان از یک نقطه به نقطهای دیگر هم ظاهرا پرنده ای که در نوک پیکان قرار دارد به صورت غریزی جایش را با سایر اعضای گروه تعویض میکنددقیقا همانند ماجرای برف کوبی در کوهنوردی.
مهدی عزیزی در قله شیرباد مرتفع ترین قله استان خراسان رضوی
در یک کسب و کاری که توسعه پیدا میکند و وارد یک مسیر پر فراز و نشیب میشود و شرایط کار پیچیده تر میگردد حضور حداقل یک یار کمکی مانع از خستگی صاحب کار میشود.
شاید به واسطهی علاقهی زیادی که به کوهنوردی دارم دائما کسب و کارم را به آن تشبیه میکنم. خیلی وقتها از مفاهیم کوهنوردی وام میگیرم و راحت میتوانم آنچه را که در ذهن دارم به زیان بیارم.
بیایید پخش عزیزی را یک فعالیت کوهنوردی در نظر بگیریم. در این فعالیت قرار است که یک خط الراس را با چندین قله بزرگ و کوچک صعود کنیم. بیشتر به گشایش مسیر نیاز داریم و خیلی جاها به عنوان لیدر و سرقدم وارد کوهستان میشویم. پیمایش مسیر به دلیل نداشتن پاکوب و خارج شدن از تِرک مسیر و دور شدن از قله، طاقت فرسا و نگران کننده است. در مسیر گاهی اوقات یک همنورد خوب به پستمان میخورد و تا قله ای همراهی مان میکند؛
گاهی اوقات به دلیل شیب زیاد به پایین سُر میخوریم، گاهی اوقات شرایط جوی و آب و هوا خراب میشود و ما باید واکنش سریع و به موقع و درست نشان دهیم. گاهی اوقات یکی از همنوردهایمان خسته میشود.
من در کوهنوردی و کار و زندگی به یک چیز اعتقاد اساسی دارم کانسیستنسی، پایداری، پیوستگی، ثبات