0
0
Read Time:42 Second
این روزها که حال و حوصله ی هیچی رو ندارم؛ شبها که از سرکار میام خونه با عسل بازی میکنم. کلی باهاش حال میکنم. صداشو ضبط کردم. عسل به تازگی دو سالش تموم شده و وارد سه سال شده.
عسل تازه داره زبون باز میکنه و تلفظ ناقص بعضی کلمات چقدر با نمک و خوشمزه هستش؛ کلماتی که معادل یکسری کلمات اصلی دیگری هستن که فقط من و معصوم متوجه منظورش میشیم؛ مثلا قوقو قو یعنی تخم مرغ😂
یا منظور از زدنِ دست به پیشونی به معنای پرهام هست که یکبار زمین خورد و پیشونیاش کبود شد.
از اینکه تو ساختمون جدیدی که نزدیک به دو ساله اومدیم و چهار تا بچه همسن و سال عسل هستن که با هم بازی میکنن خیلی خوشحالم